هنرمند آرشیو فیلم های گوگوش

پروانه، که خواننده و ستارهٔ مشهور سینما است، پس از یک ازدواج ناموفق با مردی به نام کاوه، که دارای همسر و فرزند است، رابطهٔ صمیمانه برقرار می‌کند. جوان محصلی به نام بابک، که به سرطان خون مبتلا است، شیفتهٔ پروانه است و با نامه پرانی و تمایل برای ملاقات با پروانه علاقهٔ خود را به او نشان می‌دهد. آن دو با هم آشنا می‌شوند و مدتی را با هم می‌گذرانند. وقتی پروانه از طریق مادر بابک از بیماری بابک با خبر می‌شود تصمیم می‌گیرد او را برای معالجه به خارج ببرد. در لحظه ای که آن دو سوار هواپیما شده‌اند بابک، در حالی که سر روی شانهٔ پروانه گذاشته، جان می‌دهد.

سیامک دزد دون‌پایه‌ای است که برای عباس خال‌کوب کار می‌کند. سیامک با دوست قماربازش تقی در یک اتاق اجاره‌ای زندگی می‌کند. روزی سیامک در اتوبوس کیف مردی را می‌زند و رضا (گوگوش) که کیف‌زن است کیف را می‌دزدد. آنها با هم آشنا می‌شوند. رضا بیمار است و سیامک او را به خانه‌اش می‌برد. انها از خانه اجاره‌ای به خانه موسیو اسباب‌کشی می‌کنند و با همکاری موسیو از گاوصندوق یک بانک دزدی می‌کنند. عباس خال‌کوب انها را تحت نظر دارد. در این مابین موسیو می‌میرد و رضا در بیمارستان بستری می‌شود. سیامک تصمیم می‌گیرد پولها را پس دهد اما عباس خال‌کوب مانع می‌شود و سیامک را با چاقو از پا در می‌آورد. پلیس هم با گلوله عباس را می‌کشد.

مرد نزولخواره به خاطر دستیابی به زن مورد نظرش، همسر او را به بهانه دیونش روانهٔ زندان می‌کند...

رضا و مادرش ماه بانو ، رابطه نزدیک و نزدیک با خانواده حسین معروف به خان بابا دارند. رضا وقت خود را با چنگیز ، پسر خانواده حسین می گذراند و به خواهرش مینو علاقه مند است.

پیرزن گلفروشی که از کودکی، دخترش را برای تحصیل به شهر دیگری فرستاده است همیشه وانمود کرده که دحترک از خانواده‌ی مرفه و ثروتمندی است و وقتی دختر خبر می‌دهد...

پسر جوانی (بهروز وثوقی) که آرزو دارد به آمریکا برود ، سعی دارد با سرقت پول آن را مدیریت کند ، سپس روزی با یک دختر ثروتمند (گوگوش) آشنا می شود.

سهراب برای کار در کارخانه دایی خود در تهران به شهر خود آبادان می رود. سهراب با دختری ترانه که باردار است ، ملاقات می کند. او با کمک اصغر ژیلا می خواهد سهراب را متهم کند که پدر است ، بنابراین او هزینه سقط جنین را پرداخت می کند. اما سهراب عاشق می شود و تصمیم می گیرد با تنها دختر عمویش لیلا ازدواج کند در حالی که ترانه آنها را تنها نمی گذارد. وی در قایق با ترانه نزاع کرده و منجر به کشته شدن وی و دستگیری وی می شود.

دوستی«مظفر»و«قاسم»به خاطر دختر يک تارزن به نام «توبی» به هم می خورد. مظفر كه قبل از اين در يک رقابت عشقی با قاسم به خاطر «لعيا» همسر امروز قاسم جاخالی كرده بود تصميم به ازدواج با توبی را می گيرد...

یک مرد ثروتمند که یک شرکت را فریب یک دختر ساده و دلپذیر عاطفه (گوگوش) می داند که می خواهد با او ازدواج کند. عاطفه به شمال ایران می رود تا مرد ثروتمند را پیدا کند. پدرش علی (Behrouz Vossoughi) 70،000 Tomans را به خانه می برد و او را به خانه باز می گرداند اما یک داستان عاشقانه میان دو جوان