آرام با دختری از هندوستان شیرین ملاقات می کند و عاشق او می شود. اما او می داند که مادرش بسیار سنتی است و با او مخالف است بنابراین او به عنوان نقشه برادرش ناصر عمل می کند و او را متفاوت معرفی می کند. اما وقتی او دور است ، راز فاش می شود و مادرش موفق می شود دختر را به آنجا بفرستد. هنگام بازگشت به خانه ، با دختر دیگری با نازنین ازدواج می کند و فرزندی با او به سر می برد اما سرنوشت باعث می شود او یک بار دیگر با عشق قدیمی خود دیدار کند.
Aram meets a girl from India Shirin and falls in love with her. But he knows that his mother is so traditional and will disagree with him so he do as his brother Naser's plan and introduces her different. But when he is away the secret is revealed and his mother manages to send the girl away. When back home he marries another girl Nazanin and has children with her but destiny makes him to meet his old love once again.
دیدگاه :دیدگاهها برای دانلود فیلم ایرانی پل | Pol 1971 بسته هستند
888 views
1h 48min
زبان :دوبله فارسی قدیمی کیفیت :تله 35
فرمت :mkvحجم :1/31
مدت زمان :108 دقیقهمحصول :ایران
کارگردان :Khosrow Parviziنویسنده :مشخص نشده !
امتیاز IMDB :5.4رده سنی :1h 48min
ستارگان :ناصرملک مطعیی - آفرین
Fa
En
جلال که راننده لوکوموتیو است با دختری شیرین در یک روستا ملاقات می کند و عاشق او می شود. آنها تصمیم می گیرند که ازدواج کنند اما در راه بازگشت او یک تصادف دارد. وی بسیار بد مجروح شد اما آنها به شیرین می گویند که او در این سانحه کشته شده است. کم کم او بهتر می شود اما می شنود که شیرین مرده است. بعد از گذشت چند سال به روستا برمی گردد و با پسر كوچكی ملاقات می كند تا دریابد كه این پسر خودش است.
Jalal who is a locomotive driver meets a girl Shirin in a village and falls in love with her. They decide to get marry but in the way back he has an accident. He get injured very badly but they tell Shirin that he has been killed in the accident. Little by little he gets better but hears that Shirin is dead. After some years he returns to the village and meets a little boy to find out that this is his own son.
در اوایل جنگ جهانی دوم ، یک قایق آلمانی (U-37) کشتی های متفقین را در خلیج سنت لارنس غرق می کند و سپس سعی می کند با قایقرانی تا خلیج هادسون از نیروهای نظامی کانادا که به دنبال تخریب آن هستند ، فرار کند. کاپیتان متعصب نازی U-ship تعدادی از اعضای خدمه خود را برای جستجوی غذا و سایر لوازم در پاسگاه شرکت خلیج هادسون می فرستد. زودتر از آنکه مهمانی ساحل (به رهبری ستوان هیرت) به ساحل برسد ، قایق U توسط نیروهای مسلح کانادا مشاهده و غرق می شود و شش عضو حزب ساحل را در کانادا ترک می کند. ستوان نازی سپس شروع به برنامه ریزی بازگشت خدمه خود به میهن می کند. او باید به ایالات متحده بی طرف برسد ، یا اسیر شود. در طول راه ، آنها با شخصیت های مختلفی آشنا می شوند که هر کدام دیدگاه های خود راجع به جنگ و ملی گرایی دارند. در این فیلم ، مایکل پاول و Emeric Pressburger ایده های خود را نشان می دهند که چرا ایالات متحده باید به جنگ متفقین علیه نازی ها بپیوندد.
In the early years of World War II, a German U-boat (U-37) sinks Allied shipping in the Gulf of St. Lawrence and then tries to evade Canadian Military Forces seeking to destroy it by sailing up to Hudson Bay. The U-boat's fanatical Nazi Captain sends some members of his crew to look for food and other supplies at a Hudson Bay Company outpost. No sooner than the shore party (lead by Lieutenant Hirth) reaches the shore, the U-boat is spotted and sunk by the Canadian Armed Forces, leaving the six members of the shore party stranded in Canada. The Nazi Lieutenant then starts to plan his crew's return to the Fatherland. He needs to reach the neutral U.S., or be captured. Along the way, they meet a variety of characters, each with their own views on the war and nationalism. In this movie, Michael Powell and Emeric Pressburger show their ideas of why the U.S. should join the Allied fight against the Nazis.
جاسب بندری پس از آزادی از زندان به دنبال دوستش سلیمان می رود تا شغل نزولی را برای خودش پیدا کند. او راننده تاکسی می شود اما در روز اول کار با پسری فقیر روبرو می شود که مادر بیمار دارد و به زایمان احتیاج دارد. او به آنها کمک می کند و از این طریق دخترشان نسا را ملاقات می کند که در یک کاباره رقصیده و عاشق او می شود و تصمیم می گیرد با او ازدواج کند. اما مشکلات وقتی شروع می شود که صاحب کاباره زینال از سفر خود بازگردد.
Jaseb Bandari after getting released from the prison goes after his friend Soleiman to find a descent job for himself. He becomes a taxi driver but at first day of work meets a poor boy who has a sick mother and needs a delivery. He helps them and by this way meets their daughter Nesaa who dances at a cabaret and falls in love with her and decides to marry her. But the problems begin when the cabaret's owner Zeynal returns from his trip.