مووی کا

یک مرد کوهستانی یک زن شهری زیبا، اما دستکاری شده را اسیر می کند و برای خشنود کردن هر هوس او دست به هر کاری می زند.

یک مخترع نیویورکی برای توسعه ایده بزرگ خود به پول نقد نیاز دارد، بنابراین همسر دوستدارش تصمیم می گیرد آن را با طلاق گرفتن از او و ازدواج با یک میلیونر عجیب فلوریدا با یک خواهر دمدمی مزاج، بالا ببرد.

"رویاپرداز" ژاک، نقاش جوانی است که به طور اتفاقی با مارته در حال فکر کردن به خودکشی در Pont-Neuf در پاریس برخورد می کند. آنها با هم صحبت می کنند و توافق می کنند که شب بعد دوباره یکدیگر را ببینند. او به تدریج متوجه می شود که معشوقش به او قول داده بود که در آن شب روی پل با او ملاقات کند و او حاضر نشد. طی دو شب آینده، ژاک عاشق او می شود - ...

یک خانم جامعه ازدواجی را بین معشوقش و یک رقصنده کاباره که اساساً یک فاحشه است، طراحی می کند.

یک قاضی جدید یک کارخانه پنیرسازی را به دلیل آلودگی تعطیل می کند. صاحب آن، La Noce، به یک نجیب رشوه می دهد که او را به سمت یک مقام رسمی راهنمایی می کند که ممکن است آن را حل کند. La Noce نیاز به اهرم دارد و سلیقه مقامات را برای همسران مردان دیگر کشف می کند. او دستیار لکنت زبان خود، آلبرتینی، را می فرستد تا زنی را استخدام کند تا وانمود کند که همسر لا نوس است. آلبرتینی فاحشه ای با ظاهر باکره پیدا می کند...

موری، یک گاوچران، و آنتا، یک دانشجوی دانشگاه، سعی می کنند پول در بیاورند تا به پاریس بروند و گذشته خسته کننده خود را پشت سر بگذارند.

در بحبوحه جنگ فرانسه و هند، دختر بزرگ یک افسر بریتانیایی به یک متحد هندی که آخرین جنگجوی زنده قبیله خود، موهیکان ها است، علاقه پیدا می کند.

آشوک شارما با مادرش در هند زندگی می کند و آنها از طبقه متوسط پایین خانواده هستند. آشوک فرصتی برای سفر به سوئیس برای اهداف تحقیقاتی پیدا می کند. زمانی که آنجا می‌رود، با چاندیداس رای، تاجری ملاقات می‌کند که دوست دارد آشوک در آزمایشگاه اورانیوم برای او کار کند، که آشوک آن را می‌پذیرد. آشوک با دختر جذاب چاندیداس، ویرا، و هر دو ایو ملاقات می کند.

دختری روستایی در خانوادهٔ مرفهی مستخدم است...

چیرانجیف همراه با پدر بیوه اش کاشیرام، سبک زندگی ثروتمندی دارد. دو خواهر که یکی از آنها لال است. و یک برادر کوچکتر در یک سفر، دوستش موهان به دلیل مصرف زیاد الکل بیمار می شود و در یک آشرام درمان می شود، جایی که چیرانجیف با شارادا، کارمندی که با پدر بیوه اش رام شاران زندگی می کند، ملاقات می کند. چیرانجیف و شارادا عاشق هم می شوند و...