سال های میلادی 1976

ابی جوان سر به هوا و بزن‌بهادری است که کوشش‌های برادرش کریم و مادرش برای به راه آوردن او بی‌نتیجه است. کریم، به توصیه دایی‌اش، ابی را با دختری به نام نسرین آشنا می‌کند که از پسر نابینایش سعید مراقبت می‌کند و در کافهٔ عباس آواز می‌خواند. کریم ابی را از ادامهٔ رابطه با نسرین بر حذر می درد و با دیدن نسرین در می‌یابد که او زنی است که سالها پیش در بندر رها کرده و سعید فرزند خود اوست. آن دو با هم آشتی می‌کنند، و ابی گمان می‌کند که کریم به او نارو زده است. ابی، به توصیهٔ عباس، کریم را به خانهٔ خلوتی می‌کشاند تا از او انتقام بگیرد؛ اما نسرین ماجرای علاقه دیرین خود و کریم را به ابی توضیح می‌دهد. ابی خود را وارد معرکه می‌کند و به ضرب چاقوی عباس از پا در می‌آید[۱].

یک معلول با استفاده از یک طلسم جادویی که او را به یک هیولا / ابرقهرمان روغنی تبدیل می کند، از مجرمان انتقام می گیرد.

HD. داستان زندگی بروس لی ستاره اکشن در روزهای منتهی به مرگ نابهنگام است.

لیتل لال پس از مشاهده قتل پدرش، برای انتقام در معبد شائولین تمرین می کند و توسط معلمان مختلفی آموزش می بیند که یکی از آنها مخفیانه است.

یک بازمانده از حمله به یک گروه شورشی مخالف تهاجم منچو به چین، تکنیک مبارزه با مشت غاز را ایجاد می کند و سعی می کند از یک خائن انتقام بگیرد.

کمک خلبان و مهندس یک جت مسافربری پس از شلیک اسلحه به موتور و خلبان هواپیما توسط یک قاتل در هواپیما، تلاش می کنند تا هواپیما را تا زمانی که بتواند به یک فرودگاه باز برسد، نگه دارد.

دو پسر و زنانشان دائماً توسط گروهی از قانون شکنان جوان موتور سیکلت در یک جزیره کوچک مورد آزار و اذیت قرار می گیرند. وقتی یکی از آنها کشته می شود، وضعیت مرگبار می شود.

آه یینگ یک گانگستر سابق است که سعی می کند زندگی صادقانه ای داشته باشد و گهگاه از مهارت های مبارزه اش برای کمک به دختران کارخانه ای که اکنون در آن کار می کند استفاده می کند.

منوچهر و احمد سازنده تیزرهای تبلیغاتی هستند و بعضی شب ها به خانه نمی آیند. همسرانشان که به شوهرانشان مشکوک هستند وانمود می کنند که دو بازیگر خارجی هستند و به آژانس تبلیغاتی می روند و درخواست بازی در آگهی های بازرگانی می کنند.